. ولایتهاء کرل mountains و اگر سخن خویش برسید ، تو ، کی پاپاء کلان ، با کرللان ، جمله deseo. هر فرمان یاساء کی باشد آنوقت بشنوانیم.
دیگر گفتهاید کی مرا در شیلم درآی، نیکو باشد؛ خویشتن مرا دانا کردی؛ اوتک فرستادی، این اوتک ترا معلوم نکردیم.
دیگر سخن فرangreی «ماجر و کرستان را جمله گرفós مرا عجós itud فرمان خدای را چنگیز خان و قاآن هر دو شنوانیدن را فرستاد. فرمان خدای را اعتماد نکردهاند همچنان کی سخونِ تو. ایشان نیز دل کلان داشتهاند، گردنکشی کردهاند، رسولان ایلچیان ماو اان
آن ولایتها را مردمان را خدای قدیم کوشت و نیست گردانید. جز از فرمان خدای کسی از قوتِ خویش چگونه کوشید، KG مگر ance همچنان میگوی که من ance dispará تو چگونه دانی که همچنان سخن میگوی؟ بقوda خدای ، آف§ بر آمدن و تا فرو رفós جمله ولایablemente ها را ما را مسلم کرد اlado میداریم. جز از فرمان خدای کسی چگونه تواند کرد.
اکنون شما بدل راستی بگوییت کی ایل شویم کوچ دهیم. ما بیای _ ایلیِ شما را آنوقت معلوم کنیم. و اگر فرمان خدای نگیرید و فرمان ما را دیگر کند شما را ما یاغی داitud.
Este archivo contiene información adicional, probablemente agregada desde la cámara digital o el escáner utilizado para crearlo o digitalizarlo.